یارو زبونش می گرفته، میره داروخونه می گه: آقا دیب داری؟
کارمند داروخونه می گه: دیب دیگه چیه؟
یارو جواب می ده: دیب دیگه. این ورش دیب داره، اون ورش دیبداره. کارمنده می گه: والا ما تا حالا دیب نشنیدیم. چی هست این دیب؟ یارومی گه: بابا دیب، دیب! طرف میبینه نمی فهمه، می ره به رئیس داروخونه میگه.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
2- خانمها مثل رادیو هستند..... هر چی میخوان میگن ولی هر چی بگی نمی شنوند
3- خامنها مثل چسب دوقلو هستند.....اگه دستشان با گوشی تلفن مخلوط شد دیگه باید سیم تلفن را برید
4- خانمها مثل رعدوبرق هستند ..... اول برق چشماشون میرسه بعد رعد صداشون
5- خانمها مثل لیمو شیرین هستند..... اول شیرین هستند ولی بعد تلخ میشن
6- خانمها مثل گچ هستند ..... اگه چند دقیقه مدارا کنید چنان سفت و سخت میشن که دیگه حالتی نمی گیرند.
7- خانمها مثل کنتور برق هستند..... هر چند سال یکبار عدد سنشون صفر میشه
8-چرا خانمها نمی توانند نقشه بخوانند..... برای اینکه فقط ذهن مرد هستشکه میتونه تجسم و درک کنه که یک کیلومتر با یک سانتی متر نشون داده شده
9- خانمها مثل اینترنت هستند.... از هر موصوعی بک فایل اطلاعاتی دارند
10- خانمها مثل فلزیاب هستند ..... از نزدیک طلافروشی که رد میشن عکس العمل نشان میدن
11- خانمها مثل موبایل هستند .....هر موقع کار مهم دارید در دسترس نیستند
اینطوری تعریف میکنه: من احمق حرف بابام رو باور کردم و پیچیدم توخاکی، ٢٠ کیلومتر از جاده دور شده بودم که یهو ماشینم خاموش شد و هر کاریکردم روشن نمیشد.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
گفت : یه سوال دارم که خیلی جوابش برام مهمه
گفتم :چشم، اگه جوابشو بدونم، خوشحال میشم بتونم کمکتون کنم
گفت: دارم میمیرم
گفتم: یعنی چی؟
گفت: یعنی دارم میمیرم دیگه
گفتم: دکتر دیگه ای، خارج از کشور؟
گفت: نه همه اتفاق نظر دارن، گفتن خارج هم کاری نمیشه کرد.
گفتم: خدا کریمه، انشالله که بهت سلامتی میده
چهار تا مهندس برق، مكانیك، شیمی و كامپیوتر با یه ماشین درحال مسافرت بودن كه یهو ماشین خراب میشه. خاموش میكنه و دیگه هر چی استارت میزننروشن نمیشه.
میگن آخه یعنی چی شده؟
مهندس برقه میگه: احتمالاً مشكل ازمدارها و اتصالاتو سیم كشی هاشه.
یكی از اینا یه ایرادی پیدا كرده.
مهندس مكانیكه میگه: نه بابا، مشكل ازمیل لنگ یا پیستوناشه كه بخاطر كار زیاد انحراف پیدا كرده.
مهندس شیمیه میگه: نه، ایراد از روغنموتوره. سر وقت عوض نشده، اون حالت روان كنندگیشو از دست داده.
در اینجا میبینن مهندس كامپیوتره ساكته وهیچ چی نمیگه. بهش میگن: تو چی میگی؟
مشكل از كجاست؟ چیكارش كنیم درست شه؟
مهندس كامپیوتره یه فكری می كنه و میگه:نمیدونم، ولی بنظرم پیاده شیم، سوار شیم شاید درست شده باشه!!!
تعداد صفحات : 12